جوک

سلام رفقا                                                                          
جوکهای زیبایتان را برای ما بفرستید تا با نام خودتان چاپ کنیم(توسط ایمیل حاشیه وبلاگ)



۱:ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟

۲:ترکه 10 تومن میندازه تو صندوق صداقات، هنوز دوقدم رد نشده بوده،‌ یک ماشین میزنه بهش، درب و داغونش میکنه. همون وقت یک بابای دیگه‌ای داشته یک پولی مینداخته تو همون صندوق، ‌ترکه با حال زار پامیشه، ‌میگه: آقا پولتو اونتو ننداز، اون صندوقش خرابه

۳:ترکه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!!

۴:ترکه باباشو میکشه میره مرحله بعد!

۵:ترکه تو مانور شرکت میکنه، اسیر میشه!


۶:تمساحه میره گدایی،‌ میگه:‌به من بدبختِ مارمولک کمک کنید!

۷:ترکه از یکی میپرسه قبله کدوم طرفه؟! یارو نشونش میده، ترکه میگه:‌ باید خیلی برم؟!

۸:ترکه مرده شور بوده، بعد از یه مدتی میگیرنش دهنش رو سرویس میکنن. رفیقاش میپرسن بابا مگه این بیچاره چی کار کرده بود؟ میگن: این پدرسوخته سوالای شب اول قبر رو تکثیر کرده بود بین مرده‌ها تقسیم می‌کرد!

۹:ترکه پسرش رو میفرسته ژیمناستیک، بعد از یه مدتی میبینه پسرش روز به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت می‌کنه. یک روز میره سر جلسه تمرینشون ببینه چه خبره، میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده می‌کنند!

۱۰:ترکه میره ساندویچی، میگه: ببخشید بندری دارید؟ یارو میگه: بعله. ترکه میگه: پس قربون دستت، ‌بگذار یک حالی بکنیم!


 ۱۱:ترکه زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! یارو میگه: نه. ترکه میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!


۱۲:ترکه تو اتوبوس یه دختره خوشگل رو میبینه،‌ پیاده که میشه شماره اتوبوس رو بر میداره!

۱۳:ترکه می‌خواسته گردو بشکنه، گردو رو میگذاره زیر پاش، با آجر میزنه تو سرش!

۱۴:ترکه یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره!


۱۵(علی بی غم): یه روز یه مامنی داشته برای بچه اش لالایی میخونده.....
بعد از یه ۲۰دقیقه لالیی خوندن....لالا لالایی..لالالایی
بچه میگه: مامن خفه شو میخوام بخوابم............

 ۱۶
:یک روز یک ترکی سرشو بدون انکه اب بزند شامپو میزند
ازش میپرسند چرا بدون اب سرتو شامپو می زنی میگه روش
!! نوشته برای موهای خوشک
 

 ۱۷:یه روز یه ترکه سوار یه فولکس بود . پشت یه چراغ قرمز
زد تو سپر عقب یه زانتیا . راننده زانتیا اومد پائین . یه نگاه به سپر کرد
یه نگاه به یارو ، بعد رفت سوار ماشین شد . چهارراه بعدی زانتیا
ایستاده بود . دوباره یارو اومد زارت گذاشت تو عقب زانتیا . یارو برگشت
پشت سرش و نگاه کرد .
ترکه سرش و آورد بیرون داد زد : برو آقا ، من بودم !!!!!!


۱۸:ترکه کلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن! 

۱۹: از عربه نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه!!! 

۲۰:یه ترکه تو اتوبوس میگوزه همه میخندن ترکه خوشحال میشه میگه اگه میدونستم انقدر هال میکنید براتون میریدم  

 ۲۱  (مرتضی حسینی):       

«   خواستگاری خر  » 

خری آمد به سوی مادر خویش

بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری

اگر تو بچه ات را دوست داری

خر مادر بگفتا ای پسر جان

تو را من دوست دارم بهتر از جان

ز بین این همه خرهای خوشگل

یکی را کن نشان چون نیست مشکل

خرک از شادمانی جفتکی زد

کمی عرعر نمود و پشتکی زد

بگفت مادر به قربان نگاهت

به قربان دو چشمان سیاهت

خر همسایه را عاشق شدم من

به زیبایی نباشد مثل او زن

بگفت مادر برو پالان به تن کن

برو اکنون بزرگان را خبر کن

به آداب و رسومات زمانه

شدند داخل به رسم عاقلانه

دو تا پالان خریدند پای عقدش

یه افسار طلا با پول نقدش

خریداری نمودند یک طویله

همانطوری که رسم است در قبیله

خر عاقد کتاب خود گشایید

وصال عقد ایشان را نمایید

دوشیزه خر خانم آیا رضایی

به عقد ایشان در نمایید

یکی از حاضرین گفتا به خنده

عروس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید

که خر خانم سرش یکباره جنبید

خران عرعر کنان شادی نمودند

به یونجه کام خود شیرین نمودند

به امید خوشی و شادمانی

برای این دو خر در زندگانی




                                                  بازگشت به صفحه اصلی